دست نوشته های تنهایی یک انسان خسته

never give up

میتوان همچون عروسک های کوکی بود
با دو چشم شیشه ای دنیای خود را دید
میتوان در جعبه ای ماهوت
با تنی انباشته از کاه
سالها در لابلای تور و پولک خفت
میتوان با هر فشار هرزهء دستی
بی سبب فریاد کرد و گفت
" آه ، من بسیار خوشبختم "

۱ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «فرنگیس» ثبت شده است

۰۹
دی

شب .....شب که میشه تو کوچه ی غم

 اشک من میشه ستاره

من چشمامو به ابرا میدم

 آسمون بارون می باره

میخونم آخ که دیگه فرنگیس 

عشق تو داغونم کرد

به کی بگم که چشمات

 تو غصه زندونم کرد

دلم شده دیوونه

خدا خودش میدونه

کوچه دلش میگیره

سکوتشو میشکونه

پنجره ها با فریاد 

میگن کی باز میخونه


شب ..شب که میشه تو کوچه ی غم

اشک من میشه ستاره

من چشمامو به ابرا میدم

آسمون بارون می باره

میخونم آخ که دیگه فرنگیس 

عشق تو داغونم کرد

به کی بگم که چشمات

تو غصه زندونم کرد

دلم شده دیوونه

کوچه دلش میگیره

سکوتشو میشکونه

پنجره ها با فریاد 

میگن کی باز میخونه

میخونم آخ که دیگه فرنگیس

عشق تو داغونم کرد

به کی بگم که چشمات

تو غصه زندونم کرد

میخونم آخ که دیگه فرنگیس

عشق تو داغونم کرد

به کی بگم که چشمات

تو غصه زندونم کرد

میخونم آخ که دیگه فرنگیس

عشق تو داغونم کرد

به کی بگم که چشمات

تو غصه زندونم کرد

آخ که دیگه فرنگیس
  • عروسک کوکی