دست نوشته های تنهایی یک انسان خسته

never give up

میتوان همچون عروسک های کوکی بود
با دو چشم شیشه ای دنیای خود را دید
میتوان در جعبه ای ماهوت
با تنی انباشته از کاه
سالها در لابلای تور و پولک خفت
میتوان با هر فشار هرزهء دستی
بی سبب فریاد کرد و گفت
" آه ، من بسیار خوشبختم "

۵ مطلب در بهمن ۱۳۹۴ ثبت شده است

۲۳
بهمن

اینکه بَدم و میدونم که چقدر بَدم خیلی دردناکه

خیلی خیلی خسته ام و کسی هم حوصله ی منو نداره و همه ی اینا دردناکه

چند وقتی از مجازی ها دور بودم و زندگی رو روال خوبی بود می خوام سعی کنم باز هم به همون روال برگردم

  • عروسک کوکی
۰۹
بهمن

خسته ام!

دقیقا 126 روزه که جز آخر هفته ها و تعطیلات رسمی هیچ تعطیلاتی نداشتم! تازه همون ها هم بی دغدغه نبوده... دانشگاه، کار و کلاس هایی که این چند ماهه می رفتم چیزی از من باقی نذاشته جز یه تن خسته و یه ذهن پرمشغله که فقط میخواد رها بشه به هر قیمتی!

امشب هم شب آخرین امتحانمه و تقریبا چیزی بلد نیستم و البته از اونجایی که مرد شب های امتحانم!!! میخوام بازم تا صبح بیدار بمونم و تمومش کنم ...لاااقل آخری رو با موفقیت تموم کنم و از انتظار معشوق سخت تره انتظار اومدن نمره هارو کشیدن!

خلاصه که از دوشنبه تعطیلات طبق معمول بادغدغه ی من شروع میشه و تا اول اسفند نمیخوام این تعطیلات رو بهم بزنم به هیچ قیمتی!

و من الله توفیق!

  • عروسک کوکی
۰۴
بهمن

برای باور بودن
جایی باید باشه شاید
برای لمس تن عشق
کسی باید باشه باید

که سر خستگیاتو
به روی سینه بگیره
برای دلواپسی هات
واسه سادگیت بمیره


همین دیگه!

  • عروسک کوکی
۰۱
بهمن

آدم یه جاهایی می‌برّه دیگه...نمی‌خواد ادامه بده... دوست داشتم می‌شد که اینطور بشه ینی ببرّم اما نمی‌تونم! هروقت یه این فکر می‌کنم که بخوام ببرّم و همه چیز رو کنار بذارم و از همه چیز دست بکشم، پدر و مادرم میان تو ذهنم ...به این فکر می‌کنم که چقدر امید دارن به من... من دیگه نباید ناامیدشون کنم... سخته امید کسی باشی سخته... اگه من زنده‌ام به خاطر این دوتاست...چون امید آخرشونم... وگرنه تا الان هزار بار خودمو از بین می‌بردم..

ذکر این روزام شده " وسیع باش و تنها و سربه‌زیر و سخت"

  • عروسک کوکی
۰۱
بهمن

شما رنگ پوستتون رو خودتون انتخاب کردید؟ یا مثلا قدتون رو؟ یا انتخاب کردید کجا به دنیا بیاید؟ یا مثلا مادر و پدرتون رو؟ یا ثروتمند به دنیا اومدنتون رو؟

خب وقتی انتخاب این ها دست شما نبوده چرا این خصوصیات رو مسخره می‌کنید؟ چرا باید دوستتون رو که پوستش تیره‌تر از شماست تو جمع تحقیر کنید؟ یا به یکی دیگه بگید قدکوتاه؟ یا که به خاطر فقر کسی رو به سخره بگیرید؟ بعد وقتش که بشه ادعای روشنفکریتونم میشه ادعای فهمیدنتونم میشه...شاید نفهمید ولی یه کلمه ی شما یه شادی لحظه ای شما میتونه قلب خیلی ها رو بشکنه... شما خیلی خوش شانس بودید که سفیدپوست و قدبلند و ثروتمند به دنیا اومدید ولی همه مثل شما خوش شانس نبودند...

  • عروسک کوکی