دست نوشته های تنهایی یک انسان خسته

never give up

میتوان همچون عروسک های کوکی بود
با دو چشم شیشه ای دنیای خود را دید
میتوان در جعبه ای ماهوت
با تنی انباشته از کاه
سالها در لابلای تور و پولک خفت
میتوان با هر فشار هرزهء دستی
بی سبب فریاد کرد و گفت
" آه ، من بسیار خوشبختم "

۷ مطلب در دی ۱۳۹۴ ثبت شده است

۲۹
دی

یه روزی از این مملکت میرم ینی تنها هدفم این شده یه زندگی ساده و آروم که کسی کاری به کارم نداشته باشه و خوب میدونم که اینجا ممکن نیست

اصلا شاید همه جا همین باشه

ولی دلم میخواد برم 

برم یه جای دیگه

یه شهر دیگه

یه محله ی دیگه

یه جا کسی منو نشناسه

یه جا که قضاوت نکنم

که قضاوت نشم

که ضربه نزنم 

که ضربه نخورم

که روحم نمیره

که فکرم آزاد شه

که احترام بذارم

که احترام ببینم

باید برم

  • عروسک کوکی
۲۸
دی

سعدی میگه :


ای دل نه هزار عهد کردی کاندر طلب هوا نگردی؟
کس را چه گنه؟ تو خویشتن را بر تیغ زدی و زخم خوردی
دیدی که چگونه حاصل آمد از دعوی عشق روی زردی؟
یا دل بنهی به جور و بیداد یا قصه‌ی عشق درنوردی
ای سیم تن سیاه گیسو کز فکر سرم سپید کردی
بسیار سیه سپید کرده ست دوران سپهر لاجوردی
صلح است میان کفر و اسلام با ما تو هنوز در نبردی
سر بیش گران مکن، که کردیم اقرار به بندگی و خردی
با درد توام خوش است ازیراک هم دردی و هم دوای دردی
گفتی که صبور باش، هیهات دل موضع صبر بود و بردی
هم چاره تحمل است و تسلیم ورنه به کدام جهد و مردی
بنشینم و صبر پیش گیرم دنباله‌ی کار خویش گیرم
  • عروسک کوکی
۲۴
دی

خسته ام!

می‌خوام اعتراف کنم که از همه‌ی پسرها و مردها بیزارم... از زن جز زیبایی ظاهری چیزی نمیبینن یا بهتر بگم اولین ملاکشون برای یه زن زیبایی صورت و اندامه... نه اینکه زشت باشم نه...اما خیلی خیلی بیزارم از اینکه حتی اگر زیبام من رو به خاطر زیبایی بخوان... جوری شده که اگر زیبا باشی یا به قول امروزی‌ها داف باشی نصف راهو رفتی... شاید هم تمام راه رو... ینی پله ی اول زیبا بودنه بعد از اونه که حالا میان شخصیت و خیلی چیزای دیگه ت رو نگاه میکنن ..اگر هم خیلی زیبا باشی دیگه هیچ چیز دیگه رو نگاه نمی کنن... شما نگاه کن شعر هم میخونی شاعر میگه معشوقم زیباست و فلان...تا حالا شده بگه معشوقم مهربونه؟ یا خیلی از خصوصیات اخلاقی دیگه... خلاصه که دنیای قشنگی نیست لااقل از نظر من...

  • عروسک کوکی
۲۴
دی

همیشه از حقیقی شدن مجازی‌ها بدم میومده و برعکسش البته. از هردوتاش هم ضربه خوردم. یه مدتی این‌ها فراموشم شده بود. آخرین باری که از چیزی واقعا ذوق کردم به وسیله ی یکی ازین مجازی‌ها بود. آخرین باری هم که گریه کردم همینطور. دیگه زندگیم به هم آمیخته مجازی و حقیقی یکی شده. از دوست‌داشتنی‌های واقعی‌م دور شدم و برام مجازی شدن در عوض مجازی‌ها نزدیک‌تر شدن بهم. وضعیت خیلی آشفته شده. همه‌ی این‌ها بوده تا دیشب؛ میتونم بگم که از بدترین شب‌های زندگی‌م بوده. یکیشون پشت سرم بد حرفی زد. بد. شکستم وهمین. کسی بود که ازش انتظار نداشتم. آدم از همین جاها ضربه میخوره. ولی در عوض رفیق حقیقی‌م رو شناختم و خوشحالم از اینکه آدم‌فروش نیست. نمی‌تونم به خودت بگم ولی مرسی که انقدر خوبی :)


سنگینه بار تن برام
ببین چه خسته می شکنم
به انتظار فصل تو 
تمام فصلها گذشت
چه یأس بی نهایتی
ندیم من بود
فصل بد خاکستری
تسلیم و بی صدا گذشت
چه قلب بی سخاوتی
حریم من بود
دژخیم بی رحم تنم
به فکر تاراج منه
روح بزرگوار من
لحظه ی معراج منه
فکر نجات من نباش
مرگ منو ترانه کن
هر شعرمو به پیکرم
رشته تازیانه کن

  • عروسک کوکی
۲۰
دی

خیلی سخته که برای یه چیزی زحمت بکشی و نتیجه‌ش رو نبینی؛ ولی دیگه تصمیم گرفتم فقط از کاری که انجام می‌دم لذت ببرم و دیگه برام اهمیتی نداشته باشه نتیجه چی می‌شه. کارم رو انجام بدم و نتیجه رو بسپارم به خدا.

یجورایی اینکه به جای فکر کردن به مقصد فقط به طرفش قدم بردارم و از مسیر لذت ببرم. اینجوری هم بدون فشار و استرس به کارام میرسم و هم احتمالا چون فشاری روم نبوده نتیجه‌ی قابل قبول تری میگیرم.

  • عروسک کوکی
۱۷
دی

انقدری حرف دارم که سکوت کردن برام راحت نیست. انقدری هم حرفام بدرد نخوره که نمیتونم حرف بزنم. فقط موندم خودم که بگم بشنوم گوش بدم غر بزنم خودمو آروم کنم بمیرم!


آخرین سنگر سکوته

حق ما گرفتنی نیست 

آسمونشم بگیری

این پرنده مردنی نیست 

آخرین سنگر سکوته

خیلی حرفا گفتنی نیست 



  • عروسک کوکی
۰۹
دی

شب .....شب که میشه تو کوچه ی غم

 اشک من میشه ستاره

من چشمامو به ابرا میدم

 آسمون بارون می باره

میخونم آخ که دیگه فرنگیس 

عشق تو داغونم کرد

به کی بگم که چشمات

 تو غصه زندونم کرد

دلم شده دیوونه

خدا خودش میدونه

کوچه دلش میگیره

سکوتشو میشکونه

پنجره ها با فریاد 

میگن کی باز میخونه


شب ..شب که میشه تو کوچه ی غم

اشک من میشه ستاره

من چشمامو به ابرا میدم

آسمون بارون می باره

میخونم آخ که دیگه فرنگیس 

عشق تو داغونم کرد

به کی بگم که چشمات

تو غصه زندونم کرد

دلم شده دیوونه

کوچه دلش میگیره

سکوتشو میشکونه

پنجره ها با فریاد 

میگن کی باز میخونه

میخونم آخ که دیگه فرنگیس

عشق تو داغونم کرد

به کی بگم که چشمات

تو غصه زندونم کرد

میخونم آخ که دیگه فرنگیس

عشق تو داغونم کرد

به کی بگم که چشمات

تو غصه زندونم کرد

میخونم آخ که دیگه فرنگیس

عشق تو داغونم کرد

به کی بگم که چشمات

تو غصه زندونم کرد

آخ که دیگه فرنگیس
  • عروسک کوکی