دست نوشته های تنهایی یک انسان خسته

never give up

میتوان همچون عروسک های کوکی بود
با دو چشم شیشه ای دنیای خود را دید
میتوان در جعبه ای ماهوت
با تنی انباشته از کاه
سالها در لابلای تور و پولک خفت
میتوان با هر فشار هرزهء دستی
بی سبب فریاد کرد و گفت
" آه ، من بسیار خوشبختم "

وسیع باش و تنها و سربه‌زیر و سخت

پنجشنبه, ۱ بهمن ۱۳۹۴، ۰۴:۵۳ ب.ظ

آدم یه جاهایی می‌برّه دیگه...نمی‌خواد ادامه بده... دوست داشتم می‌شد که اینطور بشه ینی ببرّم اما نمی‌تونم! هروقت یه این فکر می‌کنم که بخوام ببرّم و همه چیز رو کنار بذارم و از همه چیز دست بکشم، پدر و مادرم میان تو ذهنم ...به این فکر می‌کنم که چقدر امید دارن به من... من دیگه نباید ناامیدشون کنم... سخته امید کسی باشی سخته... اگه من زنده‌ام به خاطر این دوتاست...چون امید آخرشونم... وگرنه تا الان هزار بار خودمو از بین می‌بردم..

ذکر این روزام شده " وسیع باش و تنها و سربه‌زیر و سخت"

  • عروسک کوکی

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی